محل تبلیغات شما

زنگ زد کلی خواهش و تمنا و چرب زبونی که بیا ببینمت هدفونام تو گوشم بود و صداش بیشتر از همیشه پخش میشد و تو مغزم اکو میشد حوصله ی حرفاش نداشتم با جواب های کوتاه سعی داشتم بهش بفهمونم حوصله حرف زدن ندارم اخرم قبول نکردم ببینمش.

پا شدم حاضر شدم بعد مدت ها به خودم رسیدم تقریبا همون بهار قدیمی شدم هرچند که تغییرات روحیم برای خودم محسوسه 

رسیدم به استدیو دیدم جلوی در وایستاده و پشت گوشی مشغول حرف زدن با نیش باز اومد سمتم و مثل همیشه چرب زبونی و شوخ و شنگ بازی  یه کم گفتیم و خندیدیم و بعدم رفتم تو.

قطعاتی که مونده بود ضبط کردیم بچه ها کم کم داشتم میرفتن من و سیاوش و علی  رهگذر بودیم فقط ،هرکدوم خسته یه گوشه بودیم نمیدونم چی شد یهو شروع کردم به خوندن 

اهنگ mercyچند وقتیه افتادم تو دهنم تو استدیو همون خوندم جو خیلی سنگین شد اهنگ خیلی احساسیه منم موقع خوندن اشکام روون بود بماند که سیا و علی کلی مسخرم کردن و خواستن جو عوض کنن ولی رهگذر فقط نگاه میکرد شبم که اومدم خونه دیدم جلو در وایستاده خودش دعوت کرد بالا 

نشست کلی باهام حرف زد از روزای خودش گفت که وقتی اون عشق اولش رفت چه قدر داغون بود کلی پیشنهاد داد کلی حرف زد کلی ساز زدیم کلی خندیدیم و در نهایتم قبل شام رفت 

کی فکرشو میکرد با کسی که ۶ سال پیش عشقت بود کسی که هیچ وقت فکر نمیکردی بتونی فراموشش کنی اینقدر بتونی دوستانه حرف بزنی و همه چی فراموش کنین؟

کی فکرش میکرد من در عرض این ۶_۷سال اینقدر عوض بشم که وقتی خود قدیمم میبینم واقعا خودم نمیشناسم.

امشب تو بالکن مشغول بازی با گل و گیاهم بودم یه لحظه از تو دلم گذشت که من واقعا خوشبختم 

خونه و زندگیم اینجا دارم یه خونه نقلی و خیلی گرم و شیک یه شغل خوب تو شرکتی که خیلی دوسش دارم شغل نیمه وقت تدریس زبان و ساز ؛به صورت حرفه ای هم که نوازندم و کنسرت و استدیو جر جدانشدنی زندگیمه.سالم زندگی میکنم باشگاه میرم هیکل خوبی دارم کلی دوست های جورواجور دارم یه عالمه مسافرت رفتم یه عالمه تابو های مختلف تجربه کردم عاشق شدم شکست خوردم خاطره ساختم امید داشتم ناامید شدم واسه یه لحظه از داشتن همه این بالا پایین ها حس خوبی بهم دست داد 

حس پیشرفتحس تغییر.حس زندگی.



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها